چهار ماهی هست ک عقد کردم خیلی هم منو همسرم همدیگررو دوست داریم ولی شوهرم خیلی دوست و رفیق داره هفت تا دوستن ک ۱۵ ساله باهم هستن طوریه شوهرم میگه ما برادریم وانقدی برا اونا وقت داره برا من نداره طوریه یکی دوروز پیش سر همین مسئله که یکی از دوستاش ب من حرف زده بود شوهرم با همشون دعوا و کلا با همشون قطع رابطه کرد وتوی این دو روز انقد ناراحت بود که انگار عزیز ترین کسش فوت شده بود ومنم تو این دوروز اصلا تنهاش نذاشتم یکسر حرف رفاقت و برادریشونومیزد حتی من اجازه نداشتم بگم دیدی دوستات چی ... فقط سعی میکردم از تویی فکر درش بیارم ولی اون حتی تو این دوروز ب من اهمیتی نداد ازیه نظر خوشحال شدم ک از دوستاش دور شد تا اینکه امروز بازم باهم اشتی کردن و الان انقد خوشحاله بازم با منم خوب شد ناراحتم ونگران ک دوستای ک داره تو زندگیم تاثیر بدی نداشته باشه چون واقعا خیلی ب دوستاش اهمیت میده کمکم کنید چطور رفتار کنم هم بین منو همسرم مشکلی پیش نیاد هم از دوستاش یکم فاصله بگیره
ممنونم