خسته شدم ازخودم

Question

سلام وخسته نباشید.توروخداکمکم کنید من دختری بودم باصبروحوصله ی زیاد اما ازوقتی عقدکردم بی تاب شدم وپرخاشگر.۱سال و نیمه عقدم این عواخرپرخاشگری من بیشترشده و حوصله هیچ کس ندارم اصلاا دوست ندارم دیگه خونه مادرشوهرم برم.شوهرم دهن بینه هرچی مادرش بگه گوش میده بااینکه منوخیلی دوست داره سعی میکنم بخاطرهمسرم بگزرم اصلاجواب خانوادش نمیدم چون بی ادبیه اما اونا از این مسئله سو استفاده میکنن و فک میکنن خیلی سادم.میام خونه پدرم فقط به رفتارو اخلاقاشون فک میکنم تا جایی که بدعصبی میشم و دوست دارم فقط گریه کنم.کم طاقت شدم چکارکنم دویاره صبوربشم و اصلا به رفتارو کاراشون فک نکنم تا عصابم بهم نری ه تو روخدا کمکم کنید اخساس میکنم دارم دیونه میشم بافکرکردن زیاد.بخشید طولانی شد

Answer 1

13- این مسایل در ابتدای زندگی بسیار رایج است و علت آن عدم مطالعه کافی  زوجین در مورد ازدواج و عدم شناخت نسبت به شخصیتهای یکدیگر است. اولا این واقعیت را بپذیرید که همه مثل شما فکر نمیکنند و عقاید و سلیقه ها و اعتقادات متفاوتی دارند و نمی توانید آنها را عوض کنید. البته ممکن است آنها نیز در مورد شما این عقیده را داشته باشند. پس بدون قضاوت با آنها برخورد کنید و رفتارها و صحبتهای آنها را که به مزاج شمائ خوش نمی آید روی این حساب بگذارید که در دو دنیای متفاوت سیر می کنید و عقاید و افکار متفاوتی دارید. سعی کنید با رفتار خوب و محبت آمیز و البته بی تفاوتی نسبت به بی احترامی ها به خود آرامش دهید. به یاد داشته باشید که شما در زندگی خود جوای این صبر و حوصله را خواهید گرفت و هیچ چیز حتی در این دنیا بی جواب نخواهد ماند. پس با کمی گذشت و این طرز تفکر که صبر شما به زندگی شما آرامش می بخشد ادامه دهید. علاوه بر این با همسرتان بارها و بارها گفتگو کنید و از او بخواهید که در این بین میانجیگری کند و سعی کند با زبانی نرم و محبت آمیز از مادرش و.. بخواهد که به شما ارزش بیشتری بگذارند و بگوید که بی احترامی به شما بی احترامی به او و انتخابش و طرز تفکر و شخصیتش است که آن هم از مادر و پدر و تربیتشان نشات می گیرد(دقت شود). پس شما رفتار خوب خود را ادامه دهید اصلا به انها بی احترامی نکنید که مساله را پیچیده تر می کند.