این جور مادرشوهرها هستند البته تعدادشان کم است . من به این مادرشوهر می گویم که شما دوست دارید که فرزندتان که داماد شده است زندگی آرامی داشته باشد . این خواسته ی هر مادری هست که نیازهای فرزندش برآورده بشود . وقتی شما عروس خودتان را آزاربدهید ، نشاط او را می گیرید و دچار افسردگی های ماژور و حاد می شود می شود و دیگر نمی تواند نیازهای فرزند شما و حقوق او را رعایت بکند . و فلسفه ی ازدواج زیر سوال می رود زیرا فلسفه ی ازدواج آرامش بود . وقتی شما او را آزار می دهید او نمی تواند به فرزند شما آرامش بدهد و دودش به چشم شما می رود. من به مادرشوهرها می گویم به سالهای قبل برگردید که شما خودتان عروس جوان بودید ، انتظار داشتید که مادرشوهر با شما چه برخوردی بکند ،عروس شما هم همان انتظار را از شما دارد . شما به این باور برسید که شما برای یک نسل دیگری هستید و عروس خانم برای نسل دیگر است. شما برای دو نسل هستید .اگر اعتقادات شما هم مثل هم باشد عقیده هایتان با هم فرق می کند ، سلیقه تان با هم فرق می کند . پس سعی نکنید که سلیقه هایتان را بر عروس تان تحمیل کنید . دیگر اینکه شما به عروس خانم به دیده ی فرزندتان نگاه بکنید . قطعا ای اثرگذار خواهد بود. اگر رفتار ما بزرگترها درست باشد فرزندان برای طول عمر ما دعا می کنند ولی اگر رفتار ما اشتباه باشد آنها دچار استرس می شوند . آنها وقتی ما را می بینند باید دچار آرامش بشوند . وقتی آنها دچار استرس بشوند ممکن است که ما را نفرین کنند . در بعضی پیامک ها ما داریم که برای مادرشوهرش آرزوی مرگ می کند . چرا بادی این جوری باشد ؟ به عروس خانم هم می گویم که حالا مادر شوهر شما اشتباه می کند ، تاکید من این است که شما مقابله به مثل نکنید . این خیلی خطرناک است . مطمئنا روز به روز کینه ها وعداوت ها بیشتر می شود . شما محبت و مهربانی بکنید . او انسان است و خدا در ما نفسی بنام نفس لوامه قرار داده است که ما را سرزنش می کند . داستانی است که عروس خانمی قصد کرد که مادرشوهرش که خیلی او را آزار می داد از بین ببرد . او پیش دوستش که انسان فرهیخته ای بود رفت و گفت که دارویی بده تا مادرشوهرم را از بین ببرم . او گفت که چون همه می دانند که شما کارد و پنیر هستید و اگر دارویی به او بدهی که بمیرد همه می فهمند که کار تو است و تو را می گیرند و اعدام می کنند . دوستش گفت من طرحی دارم که او را بتدریج از بین ببری. من یک دارو می دهم که در طی سه ماه به او بده تا از بین برود ولی از وقتی این دارو را می دهی به او محبت کن که کسی متوجه ی این کار تو نشود و انگشت اتهام به طرف تو نباشد. عروس خانم قبول کرد واین کار کرد . دو هفته بعد او پیش دوستش آمد که دارویی بده که اثر این دارو را خنثی کند زیرا مادر شوهر من خیلی خوب شده است و من او را خیلی دوست دارم . دوستش گفت که من م یدانستم که تو به اینجا می رسی و آن دارو خطرناک نبوده است . پس از محبت خارها گل می شود ، درست است . با عنصرعاطفی می توانید این مشکل را حل کنید.