سلام خسته نباشید من با نامزدم 8 سال همدیگرو دوست داشتیم الان 3 ماهه که نامزد کردیم اما مشکلاتمون روز به روز بیشتر میشه مشکل نامزدم با من اینکه میگه تو خیلی زود رنجی خیلی زود ناراحت میشیو دعوا رو شروع میکنی منم مشکلم اینکه نامزد من خیلی بی اهمیته خیلی کم با زبون ابراز علاقه میکنه هرچی با زبون خوش میگم من دوست دارم تو بهم بگی دوسم داری میگه من همین جوریم که میبینی نمیتونم بگم هربار که دعوامون شدید میشه میگه ما فعلا نباید عقد کنیم ما به درد هم نمیخوریم هر دفعه بهم میگه من اینجوریم ببین میتونی با من زندگی کنی یا نه وقتیم بهش میگم خب من عوض میشم تو هم بهتر شو میگه من همینم که میبینی نامزدم خیلی کم منو بیرونو تفریح میبره کلا زیاد علاقه ای به تفریح نداره ولی هر جمعه با دوستاش میره باغ هفته ای یبار چند وقت یبار مشروب میخوره من گفتم اشکال نداره فقط دوست ندارم حالتو بد ببینم امشب خورده بودو حالشم بد بود گفتم مگه نگفتم از چشمم میفتی گفت خب از چشمت بیفتم میخواد چی بشه گفت اگه نمیتونی با من زندگی کنی تمومش کنیم احساس میکنم یا دیگه واقعا ازم خسته شده یا دیگه واسش اهمیتی نداره که باهاش زندگی کنم
توروخدا کمکم کنید به نظر شما ازش جدا شم بهتره یا این اخلاقاشو تحمل کنم من هرکاری میکنم نمیتونم زود ناراحت نشم
اخلاق خوب زیاد داره رفتاراش عاقلانس مرده واقعیه ولی مشروب خوردنشو بی اهمیتیش خیلی داره اذیتم میکنه نمیتونم آروم باشمو هیچی نگم