كنيز كسي است كه در جنگ مسلمانان با كفار به اسارت مسلمانان در آمده باشد
در قران كريم ارتباط جنسي تنها با دو گروه جايز است
1.همسران
2.كنيزان
قران كريم در آغاز سوره مباركه مومنون مي فرمايد: «بسم الله الرحمن الرحيم قد افلح المومنون الذين هم في صلاتهم خاشعون و الذين هم عن الغو معرضون و الذين هم لزكوه فاعلون و الذين هم لفروجهم حفظون الا علي ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين»؛آيات 1-6 يعني تنها با همسران و كنيزان (ماملكت ايمانهم )مي توان رابطه جنسي برقرار نمود.
مراد از كنيزان, زنان غير آزادي بودند كه با خريدن يا اسير شدن در جنگ با كافران به دست مسلمانان مي افتاد با اين گونه زنان, بدون خواندن عقد ازدواج, مي توان رابطه زناشويي داشت. رجوع كنيد به تفسير نمونه, ج 14, سوره مؤمنون, آيات مربوطه جهت توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم: پيش از اسلام، جنگ و خونريزىها به ميدان جنگ محدود نمىشد، بلكه اين ظلم و ستم به پس از زمان جنگ نيز كشيده مىشد؛ دو قبيله يا شهر يا كشور كه با هم نبرد مىكردند، تعدادى اسير نيز در كنار خيل كشتهها بر جاى مىگذاشتند.
به اين صورت كه كافرِ مرد، عبد ناميده شد و كافر زن، اَمَه يا كنيز، نامگذارى گرديد و هر يك تابع مقرراتى جداگانه گرديدند.
امّا اين كه، چگونه براى محرم شدن با كنيزها، نيازى به صيغه نيست؟ اولاً در اسلام، ازدواج(=نكاح) نياز به قراداد و پيمان(=عقد) دارد.
اين قرارداد، كاملاً رسمى بوده و چگونگى مقررات، الفاظ، آداب و محدودهى آن را «خدا» تعيين مىكند. به اصطلاح، هر عقد نكاحى به «سبب» نياز دارد؛ و مهم داشتنِ آن سبب است نه اين كه سببها يكسان باشد.
مثلاً عقدِ ازدواج موقت و دائم متفاوتند امّا هر دو «سبب» براى محرم شدناند. به همين ترتيب، گفته مىشود كه اين سبب و عقد در مورد كنيزها (به عنوان زنانِ كافرى كه اسير جنگىاند) نيز وجود دارد به نحوى كه اسلام، ازدواج دائم با غيرمسلمان را اجازه نداده، ولى ازدواج موقت را تجويز كرده (مطابق نظر اكثر فقهاء و مراجع تقليد). ولى در مورد زنِ كافرى كه در جنگ اسير مىشود، يك نوع سبب ديگرى قرار داده كه هر چند با ساير صيغهها متفاوت است (همچنان كه در عُرف انسانها نيز شكل تمام قراردادها يكسان نيستند) امّا در «سبب بودن» اشتراك دارند؛ و آن سبب، «مالكيت» نام دارد.
ثانياً: وقتى اسلام، بردهها را از مرگِ حتمى نجات داد و با تعالمى و قوانيناش موجبات آزادى آنها را از مرگ فراهم نمود، در مقابلِ اين تسهيلات، به تنظيم ساير حالات و شئون نيز پرداخته. به عبارتى: وقتى جانِ آنها را نجات داد، به طريق اولى اين حق را نيز دارد كه به سيستمسازى در مورد امور حقوقى و چگونگى زنده بودنِ آنها بپردازد. به اين انگيزه كه با حفظِ حرمتِ اسيران، منفعت مالكان را نيز تضمين كند.
از اين رو حتّى به مالكان نيز اجازه نداده تا تعدّى و زيادهطلبى كنند و در قالب قانونى 9 مادهاى، مكانيزم بهرهگيرى از كنيز را مشخص نموده.
از اين توضيح مختصر به دست مىآيد كه:
كنيز، زنِ كافرى است كه در جنگ با مسلمين به اسارت درآمده
كلفت يا مستخدم، يك زنِ كارگر است كه جهت انجام كارهاى خانه، استخدام شده(بدون اين كه حرف از جنگ، كفر يا ايمان و... باشد).
اگر كنيز بخواهد نسبت به مالكِ خود، محرم بماند، بايد شرايط زير حفظ شود:
1. مالك، كنيزش را به ازدواج شخص ديگر درنياورده باشد.
2. مالك، كنيز را به ديگرى نبخشيده باشد.
3. اگر كنيز با شخصِ ديگرى ازدواج كرده باشد يا او را به ديگرى بخشيده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عدهى طلاق با شوهرش يا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً كنيز بر مالكش حلال مىشود.
4. كنيز در حالِ گذراندن ايّام عدّه (عدّهى طلاق از شوهر قبلىاش) يا ايام استبراء(در آنجا كه محلّل واقع شده)، نباشد.
5. قبلاً پدر مالك كنيز با كنيز، نزديكى نكرده باشد.
6. كنيز، بين چند صاحب مشترك نباشد.
7. قبلاً فرزند مالك و صاحب كنيز با او نزديكى نكرده باشد.
8. كنيز با مولايش قرارداد نبسته باشد كه پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح مُكاتَب نباشد).
9. كنيز، كاملاً تحت تصرّف مالك باشد.
در شرايط فعلي استرقاق و كنيز گرفتن مصداق ندارد.
توضيح بيشتر اين كه نظام هاي اجتماعي در هر دوران تابعي از مجموعه شرايط اقتصادي , سياسي , فرهنگي و ... مي باشد. همان گونه كه امروزه نظام كارگري و كارفرمايي و ... در جهان حاكم است و شرايط اقتصادي , اجتماعي , فرهنگي خاص آن را ايجاب نموده است . تا چند قرن پيش در تمامي جهان نظام برده داري روش مناسب براي اداره امور آن دوران بوده است ; به گونه اي كه هيچ نظامي در شرايط آن روز امكان جايگزيني آن را نداشته است . از اين رو مناسب ترين شيوه در شرايط آن روز, شيوه برده داري بوده است . بررسي زمينه هاي اين موضوع بسيار وسيع و گسترده و از مجال اين پاسخ خارج است . اسلام نيز با توجه به اينكه تغيير اساسي در سيستم اجتماعي آن روز نه ضروري بوده و نه ممكن , به اصل اين مسائله صحه گذاشت , ولي با وضع قوانين در چند جهت حركت كرده است :
1- تأمين حقوق افراد با وضع قوانين در مورد كيفيت استرقاق (بنده گرفتن) و تحريم آن جز در موارد خاص.
2- وضع قوانين در جهت حمايت از حقوق بردگان و تنظيم روابط صحيح بين مالك و برده .
3- ترغيب مردم به آزادسازي بردگان و وضع قوانيني براي حصول اين مقصود (مانند كفارات و شرايط عتق ). در مجموع اسلام شرايطي را براي بردگان فراهم ساخت كه آنان به مقامات و درجات مهم علمي و سياسي در جامعه اسلامي دست يافتند و حتي مدت ها حكومت ((مماليك )) بر بسياري از نقاط كشورهاي اسلامي پديدار شد. در حقيقت اسلام با فراهم آوردن شرايط انساني و عاطفي براي زندگي بردگان , بردگان را از سراسر دنيا مشتاق به پيوستن به جامعه اسلامي نمود و آنان در بازگشت به موطن خود همراه با آزادي، مبلغ و مروج اسلام مي شدند. اسلام راه برده شدن افراد آزاد را مسدود كرد و از سوي ديگر راه آزادي بردگان را گشود و مسلما يكي از عوامل دگرگوني نظام بردگي در جهان , نقش اسلام در اين زمينه بوده است . كنيزها نيز در اين بين مشمول همين قاعده و قانون بوده اند. آنان از كشورهاي ديگر كه در جنگ با مسلمانان اسير مي شدند, و يا به صورت تجاري وارد ممالك اسلامي مي گشتند, با فرهنگ اسلامي و مزاياي نجات بخش آن آشنا شده و بسياري از آنان همانند ديگر مردم در جامعه اسلامي زندگي مي كردند و مالكيت كنيز در حكم عقد ازدواج بود و موجب محرميت به مالك آن مي گرديد. بجاست بدانيم كه مادر برخي از ائمه ما كنيز بوده اند, حتي مادر امام زمان (عج ) نيز كنيزي رومي بوده است . سخن در اين مقوله بسيار گسترده مي باشد. اما توجه به اين نكته مهم است كه تنها عاملي كه در اسلام مجوز استرقاق (گرفتن بنده و كنيز) است موردي است كه كساني در جنگ با اسلام به عنوان دين حق اسير شده باشند و پرواضح است كسي كه به خداوند رحمان كفر ورزيده است و باز به اين حد هم بسنده نكرده است بلكه با دين حق مبارزه مي نمايد. آيا حق حيات براي اين گروه قائل شدن , جز از روي تفضل الهي است ؟! معذ لك , اسلام حق حيات اينان را تضمين كرده، كشتن اسير را جز در شدت درگيري و در معركه جنگ روا ندانسته است , لكن بايد اين افرادي كه از آزادي عمل خود سوء استفاده نموده عليه دين خدا قيام نموده در نبرد عليه دين خدا و مؤمنين به آن شركت جسته است , دايره فعاليت هايشان و آزادي آنها محدود گردد. با وجود اين آموزه هاي بسياري در اسلام براي رهايي آنان ارائه نموده است و براي تحقق اين آموزه ها نيز پاداش بسيار زيادي قرار داده است .
براي مطالعه بيشتر ر . ك :
1- تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 6 (عربي) ج 12 (فارسي) ، ذيل آيت 116 تا 120 (سخني درباره بردگي و بردگي گرفتن)
2- اسلام و مسأله آزادي , بردگي , موسوي زنجاني
3- از بردگي روم قديم تا ماركسيسم , حجتي كرماني
4- فرآورده هاي ديني , ناصر مكارم
5- برده داري در روم باستان , بيدار فكر
6- حقوق بشر, اسدالله مبشري
7- نگاهي به بردگي , محمد علي گرامي
8- بردگي در اسلام , صادق ايرجي