همسرم مدیرعامل یک شرکت نرم افزاریه و به کارش خیلی وابستس تا حدی که میگه اگه میتونستم جمعه ها هم میرفتم سر کار از شیش و هفت صبح میره سر کار تا ساعت هشت و نه شب موقعی هم که خونس همش فکرش مشغوله کارشه یه موقع هایی دیگه خسته میشم یه مدت بود خیلی به روابطش با همکارای خانمش حساس شده بودم اخه یکی از خانمهایی که اونجا کار میکنه رفتار مناسبی نداره بطوری که همه همکارای اقاشو با اسم کوچیک صدا میزنه خندهاشم که وحشتناکه و رفتارای دیگه وقتی میبینمش بهم میریزم میگم نکنه با شوهر منم اینطور باشه دیگه دوست ندارم برم شرکتشون نمیدونم چکار کنم خودمم میدونم حساسیتم بیخوده ولی دست خودم نیست ولی این چیزا رو میبینم بهم میریزم اخه خیلی دوسش دارم