رازدارنبودن خانواده همسر

Question

باسلام خدمت استاد محترم
من پرسشگر سوالی ک گفتم تو یک طبقه با مادرشوهر و برادر شوهرم تو یک ساختمان زندگی میکنیم هستم راستش مسئله ای هس سر اینه ک خانواده شوهرم اصلا نمیتونن حرفی ک بهشون میزنم تو دلشون نگه دارن و آگه منم بهشون چیزی رو نگم میگن پنهان کاری کردی ک بیشتر این مورد رو مادرشوهرم میگه و از پنهان کاری شدیدا متنفره و میگه چی میشه دیگران بدونن ما چیکار میکنیم تو زندگیمون  در صورتی ک خانواده خودم کاملا برعکسه و هر کسی زندگی خودشو میکنه هر چقدر هم باهاش با احترام در مورد اینکه هر کسی زندگیش ی حریمی داره میگه پنهانکاری همون دروغه چ فرقی داره بخاطر همین بچه هاشم اینطور تربیت کرده ک هیچ چیزیو ازش پنهان نکنن برای مثال قبل رفتن ب مسافرت باید همه رو باخبر کنیم یا زنگ بزنیم این موضوع رو تعمیم بدید ب تموم موارد با اینکه یک ساله ازدواج کردم اما خیلی خسته شدم از زندگی ک کسی همش بهم خط بده یا اینکه بگه اینکارو بکن اینکارو نکن یک مسئله دیگه اینه چون خواهر شوهر ندارم جاریای من همه کارای مادرشوهرمو انجام میدن البته خودشون راضین از این بابت و اکثر روزای هفته اونجان از صب تا شب ولی من خیلی ناراحت میشم وقتی میبینم اینا همش میرن میان یا کاراشو میکنن و توقع دارن منم مث اونا برم بیام اما من زیاد اینطور نیستم و از این همه راحتی بینشون عذاب میکشم در صورتی ک خانواده خودم حدو مرز برا عروس داماد دارن ومث مهمون باهاش رفتار میکنن نمیدونم کار اینا درسته یا کار من گاهی اوقات فکر جدایی ب سرم میزنه واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم آیا تصمیمم درسته یا ن ممنون از راهنماییتون

Answer 1

16- اولا اینکه مساله شما اصلا به قدری حاد نیست که فکر جدایی بکنید. باید خدا را شاکر باشید که مشکلات عمده و جدی ندارید. در مورد رفتار درست هردوی این رفتارها می تواند در جای خودش و با رعایت احترام به نظر و سلیقه افراد متفاوت باشد. پس نمیتوات کسی را مقصر دانست. شما باید دقت کنید که نحوه تربیت و دیدگاه خانواده ها متفاوت است و در هنگام ازدواج باید بان دقت شود که این تفاوتها نباید خیلی زیاد باشد تا اینگونه مشکلات پیش نیاید. اما اکنون که به این مشکل برخوردید باید سعی کنید تا به مرور زمان و با کمک همسرتان خود را با ان وفق دهید. برلی این کار از طرفی باید سعی کنید انها را درک کنید و کمی انعطاف داشته باشید و تا جایی که به مشکل بزرگی برنمیخورید با انها همراه شوید. از طرفی سعی کنید روش زندگی خود و عقاید خود را ضمن احترام به عقیده انها به انها توضیح دهید تا کم کم نظرات شما را بپذیرند و به ان احترام بگذارند. البته این نیازمند زمان طولانی است اما رفتار محبت امیز و با سیاست شما میتواند این مساله را سرعت بخشد. اگر دیدتان به تمام مسایل مثبت باشد و بدبینانه نگاه نکنید خیلی از رفتارهای انها را از روی خیرخواهی و یا نهایتا از روی عادت میببنید نه خط دادن و... پس کمی دیدگاهتان را تغییر دهید و با تبیین خطوط و حدود زندگی خود برای انها مسیر خود را مشخص نمایید.

Comments

استاد گرانقدر در مورد سوال دوم ک جاریای من راحتن جوابی دریافت نکردم خواهشا راهنمایی کنید

---

4-دوست عزیزدرپاسخ قبلی من اشاره کردم.مجددا یاداوری میکنماولا اینکه هیچ وقت خود را با جاری خود مقایسه نکنید شما به عنوان یک انسان اگر تشخیص میدهید که کمک کردن به مادر شوهر کار درستی است پس با توجه به شخصیت خود به مادر همسرتان کمک کنید ومحت ورزید.از محبت خارها گل میشود  تاجایی که به مشکل بزرگی برنمیخورید با انها همراه شوید. از طرفی سعی کنید روش زندگی خود و عقاید خود را ضمن احترام به عقیده انها به انها توضیح دهید تا کم کم نظرات شما را بپذیرند و به ان احترام بگذارند. البته این نیازمند زمان طولانی است اما رفتار محبت امیز و با سیاست شما میتواند این مساله را سرعت بخشد.موفق باشید