باسلام خدمت شما وممنون از زحماتتون
من دختری ۲۰ساله هستم و حدود یک ونیم سال ازدواج کردم ودر دواران عقد هستم همسرم فردی درونگرا و منزوی است البته باید یاداوری کنم او همیشه اینطور نیست وقتی به خانه ما می آید همیشه یک گوشه ساکت مینشیند وفقط هفته ای یک بار به خانمان می آید! آن هم ساکت مینشیند تا کسی از او سوالی بپرسد
وهمین موضوع منشا اختلافات بین من وپدرم و بدبین شدن به همسرم بشود مثلا پدرم میگوید چرا بیشتر یه خانه ما نمی اید یا چرا ساکت است و....
همیشه معترض است چون همسرم فقط یکبار درهفته می اید ان هم آخر شب صبح ها هم معمولا تاساعت۱۱میخوابد
بزور بیدارش میکنم ..
در این بین تنها من هستم ک باید از دوطرف اذیت بشوم چون نه همسرم سعی در تغییر رفتارش دارد و ن پدرم...
در ضمن مشکل دیگر من و همسرم سر بعضی از مسائل است شوهرم معمولا لجباز است و حرف خودش را عملی میکند البته اگر پا پیچش بشوم به حرفم گوش میکند اما بعدا باز میگوید اگر فلان میکردیم. ک من گفتم....
وخصوصیت دیگه اش هم اینه ک بشدت درونگراست یعنی تا من نگم چیکار کردی یا اصلا امروز چه خبر حرفی نمیزند
یا برای محبت کردن هزار بار بهش گفتم بهم بگو احساستو یا برام حرف بزن .
و....
اما اصلا انگار نه انگار فقط موقع خواب اونم نه همیشه .درصورتی ک من خیلی این مسائل برام مهمه چون تو یه خانواده ای بزرگ شدم ک همیشه این ها برام مهمه.
یا این ک به هر زبونی میگم من دلم برات تنگ میشه زیاد بیا پیشم و...
میبینم وقت های خالی تو هفته اش رو با دوستاش ویا جلسات مذهبی و کارای دیگه میگذرونه ....
ولی من دیگه خسته شدم احساس میکنم دوستم نداره و هزار تا فکر دیگه تا حالا بهش هم گفتم
ولی مثلا برام کادو میخره من میخوام از رفتاراش بفهمم مثلا وقتی میاد پیشم بخنده باهام شوخی کنه و...ک اصلا اینطور نیست
با این ک من خیلی دوستش دارم ولی واقعا احساس میکنم این بی محلی ها نمیتونم تحمل کنم و یا تغییرش بدم پس کاش با کس دیگری ازدواج میکردم ...
حتی خانوادش هم قبول دارن ک خیلی بی احساسه البته من گفتم کادو برام میخره ولی کم حرفه....
خواهش میکنم جوابمو بدین خیلی دلم گرفته احساس میکنم نباید باهاش ازدواج میکردم