سلام روزتون بخیر
من پنج سال هست که ازدواج کردم والان باردار هستم من اولین فردی هستم که وارد خانواده همسر شدم و خواهرشوهرم که پنج سال از من بزرگتر بودن ازدواج نکرده بودن و به شدت دوست داشتن که ازدواج کنن و از ابتدا با من رابطه ی خوبی نداشتن و من هر چه سعی میکردم برای برقراری ارتباط فایده نداشت اما مادرشوهرم به شدت من را تحویل میگرفت مدام برام هدیه میخرید خلاصه خیلی رابطه خوبی داشتیم حتی مدام به همسرم توصیه میکرد که هوامو داشته باشه...
تا اینکه خواهر شوهرم ازدواج کرد و عمه ی خودم باعث وصلت شده بود باز هم اخلاق و رفتارهای توهین آمیزش ادامه داشت ولی من رابطم با مادرشوهرم همچنان خوب بود ولی وقتی برادرشوهرم که سن کمی هم داشت ازدواج کرد همه چیز تغییر کرد و تمام اون تحویل گرفتن ها که تمام شد هیچ کلا کم کم تیکه پرونی هام شروع شد و من رابسیار آزار میده
در ضمن خواهرشوهرم با جاریم رابطه ی خوبی برقرار میکنه.
وقتی با همسرم هم که مطرح میکنم باور نمیکنه ولی واقعا دلم نمیخواد باهاشون رفت و آمد کنم به خصوص که خانواده شوهرم بچه دوست هستن اما اصلا شوق نشون نمیدن و براشون مهم نیست که باردارم و چند باری مادرشوهرم درباره سقط اطرافیان صحبت میکنه اصلا نمیتونم باور کنم که این همون آدم هایی هستن که من میشناختم .
و در ضمن جاریم هم اهل خود شیرینی در حد زیاد هست و به قول معروف زبان چرب و نرمی داره اما من اینجوری نیستم نمیتونم به چیزی که نیست تظاهر کنم
خواهش میکنم راهنمایی کنید چطوری رابطمو بهتر کنم واقعا دارم عذاب میکشم