با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما بزرگواران.
چند وقتیست که همسرم واااااااقعا نگرانم کرده ایشون نوزده سالشونه و بنده بیست و دو.
من متاسفانه پیش ایشون حضور ندارم اروپا هستم تا حدوده دو سال و ایشون تنها خونه ی پدرشون هستن.
ما هرپند وقت یه بار یه سری جروبحثی داریم.
که خانومم یه روز بهم گفت که نمازشو نمیخونه وقتی پرسیدم چرا گفتند تنبلیم میشه بعد براشون از عواقب بی نمازی گفتم و از خوبی هاش و عذابهاش ایشون شروع کردن به خوندن اما چند روزه پیش بهم گفتند که باز هم نمیخونن اینبار که پرسیدم چرا گفتند من هروقت میخونم ماها زیاد دعوامون میشه الان چند وقته نمیخونم رابطمون خوبه منم طبیعی رفتار کردم گفتم باشه اما بکم هم بی توجهی کردم باهاش که شاکی بشه و جروبحثمون بشه و بگم بخاطره بی نمازیته اما جالبیش اینه که آرومه دیگه.
قابل توجه باشه همسرم نیاز جنسیشون بسیار بالا هست و تاره چند وقت هست که از گناه دورشون کردم و اینکه ایشون تو خونواده ای رشد کردن که این چیزا همچیییی رایج نبوده و من خودم دقیییییقا برعکس ایشونم.
از زمان ازدواجمون یک سالو نیم میگذره که من نصفش رو پیش ایشون با خانواده ام بودم و نصفش رو که الان اروپام.
عذر میخوام که سوالم فوق العاده طولانی شد.
اجرتون با اباعبدالله الحسين ممنون.