با سلام همسر من ٦ماه پيش خانمي رو به عنوان منشي استخدام كردن كه خواهر يكي از مشتريان خانمشون بود.ايشون همسر و يك دختر ١١ساله دارن اما از روز اول اصلا همسرشون نرفتن محل كار خانمش رو ببينه و همين باعث شك من شد.از حرفاي همسرم متوجه ميشدم كه اين خانم با شوهرش مشكل داره اما همسرم زياد چيزي نميگفت و نميخواست من رو حساس كنه.پدر شوهر منم پيش همسرم كار ميكنن.اوايل از اين خانم تعريف ميكردن اما بعد مدتي همسرم ميومد خونه و گلايه ميكرد كه باباشون با اين خانم بدرفتار ميكنه و هي تيكه مياندازه.منم چيزي نميگفتم تا مدتي كه اين خانم پدرشون فوت شد و ديگه گفت نميام كه بعد شوهرم خيلي پيگيرشون شدن كه برگردن اما اون خانم گفته بودن به خاطرحرفاي پدرشوهرم نميان و كلي گلايه.همسرم با من كلي دعوا كرد كه حتما من چيزي به پدرشوهرم گفتم و نميخواستم اين خانماونجا باشه.خلاصه ١ماهي گذشت و هنوز كه هنوزه شوهرم غرغر ميكنه كه اين خانمو از دست داد هم به من و هم پدرشون.چند روز پيش كه با مادرشوهرم صحبت ميكردم توي حرفاشون گفتن كه پشت سر شوهرم و اين خانمبين همكاراي شوهرم حرف بوده كه صيغش كرده و....و اينكه وقتي همسرم با اين خانم بيرون از فروشگاه ميرفتن راننده خودشون بعدش با خنده ميگفتن كه رفتن دردرو...خلاصه خانم رستگار بعد حرفاي مادرشوهرم حسابي بهم ريختم و افكارم بهم ريخته.اگر با شوهرم بشينم منطقي صحبت كنم و دليل اين حرفارو بپرسم عيبي داره؟؟چون خيلي خيلي بهم ربختم و اينجوري داغون ميشم.چكار كنم خانم رستگار ميترسم يكي ديگه بياد بازم همين بشه يا اينكه هنوز همسرم رابطه نكنه داشته باشه.شما چه راهي سرراهم ميزارين؟