سلام خسته نباشید
قبلامن وشوهرم خیلی باهم مشکل داشتیم .شوهرم ادم عصبی و زودجوش ومنم خودخواه لجباز.نه من کوتاه میومدم نه اون البته پسردایی من بودتا اینکه توی یکی از این گروههای همسرداری عضوشدم.ناگفته نماند دوتا بچه داشتم یه دختروپسر.من وشوهرم واقعا همدیگه رو دوست داشتیم اما اخلاقمون بدرد هم نمیخورد هفته ها وماهها میشد که قهرمیکردیم.ومن همیشه نگران این بودم اگرنیازبه سکس داشت چکارمیکنه .تا بعدهامتوجه شدم با دوستاش توی شرکت از طریق گوشی فیلم های پرنور میبینه وبعداتوی حمام خودارضایی میکنه
خیلی ناراحت میشدم و همیشه پیشقدم میشدم تا اشتی کنیم اما بیشتراوقات خودشو برام میگرفت وکاری میکرد ک کاملا ب دست وپاش بیوفتم .منم خودخواه بودم یا بازبون راضیش میکردم که اروم بگیره و به بهانه ارامش بچه ها اشتی میکردیم یا دعوا بدتر میشد و قبول نمیکرد بارها حرف از طلاق زدیم وپای بزرگترها رو وسط کشیدیم اما واقعیت این نبود ماهردو نمیتونستیم همدیگرروفراموش کنیم لااقل بخاطر بچه ها.همیشه سعی میکردم تومسایل جنسی چیزی براش کم نزارم تا اینکه میدیدم گاه گاهی ازم سکس ازمقعدرومیخوات بااینکه دوست نداشتم ودرد داشتم پذیرفتم وبیشتر اوقات وقتی باهم به بیرون میرفتیم میدیدم جلوخودم برمیگرده وبه پشت خانمهایی که باسن بزرگ ویا حالا به نوعی توی مانتو خیلی پیدا بود نگاه میکرد ومن بارها با زبان خوش بهش گفتم با دعوا با قهر اما سعی کرد جلومن خودشو کنترل کنه .البته بگم نمازش به موقعس وحتی هرروز صبح نمازش و قرانش رو میخونه وهنوز نمازش قضا نشده خیلی ب نمازش پایبنده اما خودش میگه همین یک اشکال دارم که خداکمکم کنه عادت بدم را ترک بدم .اما خیلی وقت نمیگذره ونمیتونه جلو چشماشو بگیره وهرکسی که جلوش رد میشه فوری به پشتش نگاه میکنه.به من گفت عاشق باسنتم دوستش دارم وازم خواهش کرد ده روز یکبار اجازه بدم بعد کم کم بیشتر شد ومنم بخاطراینکه دیگه به پشت مردم نگاه نکنه اجازه دادم حداقل هفته ایی یکبار یا دوبار.طوری شده بودکه وقتی ومیخواستیم عشق بازی کنیم فورا ب سمت پایین وبادست ویا زبان .من تحریک نمیشدم وتازمانی که از عقب قبول میکردم خوش اخلاق ومیخندید اماوقتی که قبول نمیکردم بهانه گیرمیشدو دعوادرست میکردکه جاشواز اتاق خوابمون جدا کنه
تا وقتی که عضو گروه شدم کم کم متوجه فرق خصوصیات زن ومرد شدم واین باعث شد صبوری کنم تا جایی که دعواهای ما ب زیر صفررسید وحتی خودشم دوست نداشت قهرباشیم اونم اروم شده بود ولی هنوزکم ویازیاد بشه زود دادو فریاد میزنه خیلی عصبیه اما خودم دیگه مثل قبل نیستم گروه خیلی بهم کمک کرد فقط هنوز دوتامورد داره ک فراموش نکرده یکی اینکه بااینکه نمازو قران میخونه هنوز توخیابون ب باسن زن های مردم نگاه میکنه.بهش گفتم اگه تو نگاه کنی یکی هم ب زن و دخترت نگاه میکنه اما نمیفهمه ناگفته نماند من قدبلندواندام توپری دارم واندام ورزشکاری وباسن گردوبرجسته ایی دارم که خودش میگه هیکلت حرف نداره اما نمیدونم چرااینطوریه .حتی بچه های تپل میبینه میگه دوست دارم دندونشون بگیرم یاوبه من میگه دوست دارم چاق تر بشی فقط باسن نه جای دیگه.این اواخر بچه پسرهای 9/10ساله که با مادرش توی خیابون بودن وما کنارشون ردمیشدیم شوهرم لپ بچه رو میگیره وقربون صدقه اش میره که تپل مپل ،که مامانه چپ چپ ب شوهرم نگاه میکنه تا حالا دوباراین اتفاق افتاده وقبلنابچه های کوچیک رو ناز میکرد ومیبوسید من میگفتم حب بچه تپل دوست داره اما حالا دیگه کم کم دارم فکرمیکنم چرا ؟اخه اهل این برنامه ها نیست از ابروش خیلی میترسه و با خداس .حقیقتش نمیدونم قسم حضرت عباسش رو قبول کنم یا دم خروس.ویکی اینکهاز مضرات نزدیکی از مقعد رابراش گفتم ودیگه دوماه اجازه این کاررابهش ندادم البته خودش میگه اگه مریض میشی ارزش نداره خانمم رو بخاطرچند دقیقه یک عمر مریض کنم وبعضی وقتها هم میگه نمیتونم فراموشش کنم خواهش میکنه من باهمون روش که توی درس هاتون گفتین وبا احترام و عشوه ...هواسش رو پرت میکنم .چکار کنم که به مردم نگاه نکنه منو ازار میده و چکارکنم دیگه ازمن سکس انال نخوات.خواهش میکنم برام درست توضیح بدین چکار کنم دارم ازبین میرم