من سه ساله ازدواج کردم.قبل از عقد به همسرم گفتم هرچی مرد بگه باید بگی چشم.حالا توضیح هم دادم که مرد باید چطور و چه رفتارهایی داشته باشه.حالا بعد از دوسال که عروسی کردیم.مدام حرف منو به رخم میکشه و در تمام کارهای من دخالت میکنه و حق رای را از من میگیره چند روز پیش در مورد موضوع کتاب مورد علاقم هم برای من تعین تکلیف میکنه.دیگه خسته شدم چیکار کنم با مسالمت هم که حرف میزنم دو روز قبول میکنه یادش میره دوباره یه جا که من میخوام تصمیم بگیرم با دعوای شدید به جای اول برمیگردیم.مشکل جدید الان ماهم اینه که میگه اجازه نداری ازمون دکتری شرکت کنی؟یا نمیتونی بری حوزه.دچار عدم اعتماد به نفس و افسردگی شدید شدم.
از طرفی ما طی این دو سال که عروسی کردیم شاید کمتر از ده بار رابطه داشتیم.دلایل زیادی داشته ولی دلیل اصلی من اینکه من در رابطه ارضاع نمیشم و چون فقط باید تحمل کنم تمایل ندارم.واقعا نمیدونم چیکار کنم.چندین بار تا صحبت طلاق رفتیم ولی هم هم دیگرو دوست داریم.هم هر دو در خانواده طلاق را خوب نمیبینند.
به حق زهرا کمکم کنید؟