خانواده شوهر

Question

با سلام و خسته نباشید

من شدیداً روی اینکه همسرم با خانوادش تنها باشه حساسم.نمیدونم چرا.حتی اگر بخواهند کاری برای آنها انجام دهند عصبی میشوم .استرس شدید میگیرم . و حالم بسیار آشفته میشود  و تپش قلب میگیرم.هر کار هم میکنم به روی همسرم نیارم نمیتونم و همین در آخر باعث دعوا میشه.حتی همسرم به همین دلیل به تنهایی منزل مادریش نمیره.در ضمن یک خواهر مجرد هم در منزل دارند . همش احساس میکنم  زمانی که تنها بره میخوان  حرفایی بزنن که بعدن روی رفتارای این تاثیر میذاره. خانواده ی کاملن سنتی هستند که از پسر توقع دارند  و توی  این مدت اکثراً برادرشون کارای خانوادش و میکرده .من نمیدونم چه جوری جاریم حرص نمیخوره .من  واقعن اذیت میشم .چیکار کنم؟ میدونم رفتار معقول نیست چون بالاخره هر چی باشه مادرشه و این وظایفی رو نسبت بهش داره.اما هر کار میکنم نمیتونم کنار بیام. چند بار سعی کردم خودم بهش پیشنهاد بدم که بره تنهایی به خانوادش سر بزنه اما نتونستم.در ضمن منزل و محل کار ما نیز نزدیک خانواده همسرم هست.ما هفته ایی یکبار به آنها سر میزنیم.اما مدام  به همسرم میگویند که از سر کار بیا یه سر به مادرت بزن بعد برو خونه. تورو خدا بگید چطور بیخیالش بشم؟؟؟؟ انگار میخوان جونمو بگیرن  وقتی بخواد تنها باشه

Answer 1

۲- دوست عزیز این طرز و رفتار نادرست شما احتمالا ریشه در گذشته داشته باشد که به سادگی قابل حل نیست. بهترین راه این است که خیلی ارام ارام بر این  ترس خود غلبه کنید. باین فکر کنید که این روش شما بیشتر باعث دوری او از شما میشود و کم کم احساس بدی پیدا خواهد کرد. باید کمی با خودتان فکر کنید و کمی خودتان را ارام کنید تا بتوانید با این مساله کنار بیایید. سعی کنید خودتان پیشنهاد بدهید, در بار اول یکساعت و کم کم بیشتر باو بگویید تا به انها سر بزند. مثلا هر هفته یکبار و بعد بیشتر. این رفتار,شما نه تنها اورا از شما دور نمیکند بلکه باعث افزایش عشق و علاقه او می شود. برای اینکه تحمل ان راحت تر باشد از او بخواهید زمانی که او در خانه انهاست را با شما درمیان نگزارد مثلا پس از برگشت به خانه بشما بگوید انجا بوده است. این باعث کاهش حساسیت شما میشود. در صورت بدتر شدن حال شما حتما به متخصص مراجعه نمایید.

Answer 2

دوست عزیز سلام

این متن رو که خوندم دقیقا حالتهایی بود که خود من اول ازدواج داشتم. من سه سال هست ازدواج کردم ولی الان خیلی نسبت به قبل بهتر شدم. من اول حتی روی صحبت تلفنی هم بسیار حساس بودم و اعصابم به هم میریخت. همسر من تک پسر هست و مامانش و خواهراش خیلی دوستش دارن. ولی الان خیلی شرایط برام راحت تر شده ، خونه ما هم دقیقا مثل شما نزذیک خانواده همسرم هست و ما به اتفاق هم هفته ای یک بار میریم. ولی چون همیشه گله میکنن به همسرم میگم تنها طول هفته خودش بره و سر بزنه. اصلا این اشتباه رو نکنید که از خانوادش دورش کنی چون از اونها انرژی میگیره که شما نمیتونی بهش بدی. نگران نباش کم کم برات عادی میشه. موفق باشی.