سلام
به طور خلاصه چند نكته در خصوص اين سئوال بيان ميكنم:
1- هيچ كس شك ندارد كه تفريح مثل بنزين براي ماشين، براي ما ضروري است و ديگر اين كه تفريحات متنوع هستند. گاهي تفريحات جنبه گروهي دارد كه زن و مرد و كوچك و بزرگ از آن بهره ميبرند. گاهي تفريح جنبه جنسيتي دارد مثلا برخي از تفريحات مخصوص خانمها است و براي مردان لذت بخش نيست و...
2-بايد فرق بگذاريم بين دلبستگي و وابستگي. دلبستگي خوب است و با خودكنترلي همراه است ولي وابستگي ناهنجار است و فرد خودكنترلي ندارد. در زندگي ما بايد براي دلبستگي تمرين كنيم. مادري كه از روي عشق به فرزند مانع خدمت سربازي يا ازدواج موفق او ميشود در واقع مهربونيش داستان خاله خرسه را تداعي ميكند.
3- در زندگي افراد بايد به تدريج آموزش از هم جدا زندگي كردن و فاصلهها را كسب كنند تا زماني كه ضرورت پيش آمد مانند جدايي از نزديكان براي جهاد، براي زيارت اماكن مشرفه، مأموريت، درماني و سربازي، تحصيلي، و حتي مرگ اعضا بتوانند با شرايط سازگاري پيدا كنند البته اين تمرين ها به معني سردي عاطفي و بي محبت بودن به هم ديگر نيست.
4- بله زن براي خروج از منزل بايد از شوهر اذن بگيريد. ولي چه زن و چه مرد بايد دوستاني داشته باشند كه سه خصوصيت داشته باشند:
الف: با ديدارشان به ياد خدا بيفتيم
ب: كلامشان به دانش ما بيفزايد.
ج: عملشان ما را ترغيب به كار براي آخرت كنند.
اگر چنين دوستاني باشند و جو سالم باشد و از نظر شرعي براي زن و مرد آسيبي نداشته باشد مشكلي ندارد.
5- زن و شوهر، اگر تفريحي هم دارند بايد تفريحشان به منزله تجديد قوا براي خوب همسرداري كردن و فرزندپروري و تحكيم خانواده باشد، بنابراين اگر بعد از تفريح نسبت به هم سردتر شدند، ميل به جدايي بيشتر شد و بيتفاوتي نسبت به وظائف و مسئوليتها را دامن زد اين تفريح سالم نيست.
6- زنان ميتوانند متناسب با جنسيت خود و حدود شرعي با دوستان خانمخود برنامههاي تفريحي داشته باشند.
7- گاهي لازم است زن و شوهر براي مدتي كوتاه از هم دور باشند تا زمينه بررسي خاطرات، لغزشها، و نقاط قوت پيش آيد. گاهي نزديكي زياد سبب ميشود ما نعمتها را فراموش كنيم؛ عيبي ندارد كه زن هر چند ماه يك بار چند روز منزل پدري خود بماند يا با والدينش سفر برود( بله اين سفرها وقتي مفيد است كه سبب تحكيم روابط زناشويي شود و گرنه براي زندگي سهم است