بی اعتنایی و بی احترامی خانواده همسر

Question

سلام و خسته نباشید.من مدت 13 ساله که با شوهرم ازدواج کردم و خیلی هم بهم علاقه داریم مشکلات زیادی هم تو زندگی داشتم که در کنار هم برطرف شده.ولی مشکل من اینه که از روز اول خانواده شوهرم به من بی اعتنا بودند تا به امروز رو در رو هیچ حرف بی ادبا نه ای به من نزدن ولی پشت سر من خیلی بدگویی میکنن.از همون اول وقتی میرم خونشون فقط در حد یه سلام میبینمشون .هیچ وقت پیش من نمیشینن.من اوایل خیلی تلاش میکردم باهاشون همراه باشن بیان خونم باهم بیرون بریم ولی اونا دوست نداشتن تا این حد که برای تولد 2 تا بچم فقط در حد یه ربع اون هم بعد از 10 روزگی اومدن دیدنم.این اواخر هم سر یه بی احترامی از طرف اونا خونشون رو ترک کردم والان 3 ماهه نرفتم و دیگه هم دوست ندارم برم.شوهرم چون واقعا بی احترامی رو خودش دید طرف منو داره ولی اونا هی بهش زنگ میزنن و با اون صحبت میکنن.شوهرم خونه باباش میره و اونا هم براشون مهم نیست که منو بجه هام نیستیم.من واقعا این وضعیت رو دوست ندارم.من غرورم شکسته ولی از طرفی با رفتن شوهرم به خونشون دارم از درون از هم میپاشم .نمیخوام چیزی بکم که اون از پدرو مادرش دور بشه ولی از اینکه اون تنها میره اونجا ناراحتم.پدرشوهرم روز آخر به من گفت که از ازدواج ما راضی نبوده و شوهر من ازش اجازه نگرفته.واقعا اگه اینجوری بوده من چه گناهی کردم .لطفا راهنماییم کنید.

Answer 1

۹_ اولا اینکه پسر هرچقدر هم برخلاف نظر والدین عمل کند پسرشان است و نمیتوان انها را ازهم جدا کرد. اما در مورد ارتباط شما اگر با گفتگوی همسرتان و... و اوردن دلیل که شما مقصر نیستید مساله حل شود بهتر است اما اگر انها شمارا نپزیرفتند زیاد در این باره حساس نباشید. همسر شما انتخاب خود را کرده و باید پاسخگوی خانواده اش باشد. شما هیچ مسیولیتی در قبال خانواده او ندارید.
به نظر میرسد بهترین مسیر بی تفاوتی شماست که می تواند به ارامش شما کمک کند. رفتن همسرتان به خانه ی والدینش بسیار طبیعی است همچنانکه که شما هم به والدینتان سر می زنید. پس نگرانی و حساسیت بخرج ندهید. اما اگر می توانید مسیر را برای ارتباط بهتر و اشتی باز کنید. چون رفتار خوب شما در اینده انهارا نسبت به شما نرم کرده و واقعیت را به انها نشان می دهد. شاید در حال حاضر نه ولی در سالهای بعد این رفتار شما در ذهن انهاباقی خواهد ماند و انها از نحوه رفتارشان پشیمان خواهند شد.

Comments

با سلام و خسته نباشید.وبا تشکر از شما به خاطر پاسختون.واقعا با جواب شما آروم گرفتم و مشکل برام بی ارزش شده .ولی درمورد قسمت آخر ،من فکر نمیکنم که با آشتی کردن من نرمشی از طرف اونا بوجود بیاد غیر از اینکه من غرورم رو بشکنم.چون قبلا چند بار این اتفاق افتاده و من خودم همیشه آشتی کردم با اینکه همیشه اونا مقصرن.اونا میگن خودش قهر کرده ،خودش هم میاد ولی دیگه نمیگن مورد بی مهری قرار گرفته ما از دلش در بیاریم.در ضمن شوهرم الان هوای منو داره ولی من ترسم اینه که با رفت و آمداش اونجا ،تحت تاثیر قرا بگیره و نسبت به من و بچه هام کینه به دل به گیره.....یا هر مسله ای که در غیاب من روی شوهرم تاثیر گذار باشه.من در کل نگران عواقب و آینده هستم.
خوشحال میشم اگه منو بیشتر راهنمایی کنین

---

سلام دوست عزیز در همه حال خدارو در نظر بگیرید