سلام و خسته نباشید.من مدت 13 ساله که با شوهرم ازدواج کردم و خیلی هم بهم علاقه داریم مشکلات زیادی هم تو زندگی داشتم که در کنار هم برطرف شده.ولی مشکل من اینه که از روز اول خانواده شوهرم به من بی اعتنا بودند تا به امروز رو در رو هیچ حرف بی ادبا نه ای به من نزدن ولی پشت سر من خیلی بدگویی میکنن.از همون اول وقتی میرم خونشون فقط در حد یه سلام میبینمشون .هیچ وقت پیش من نمیشینن.من اوایل خیلی تلاش میکردم باهاشون همراه باشن بیان خونم باهم بیرون بریم ولی اونا دوست نداشتن تا این حد که برای تولد 2 تا بچم فقط در حد یه ربع اون هم بعد از 10 روزگی اومدن دیدنم.این اواخر هم سر یه بی احترامی از طرف اونا خونشون رو ترک کردم والان 3 ماهه نرفتم و دیگه هم دوست ندارم برم.شوهرم چون واقعا بی احترامی رو خودش دید طرف منو داره ولی اونا هی بهش زنگ میزنن و با اون صحبت میکنن.شوهرم خونه باباش میره و اونا هم براشون مهم نیست که منو بجه هام نیستیم.من واقعا این وضعیت رو دوست ندارم.من غرورم شکسته ولی از طرفی با رفتن شوهرم به خونشون دارم از درون از هم میپاشم .نمیخوام چیزی بکم که اون از پدرو مادرش دور بشه ولی از اینکه اون تنها میره اونجا ناراحتم.پدرشوهرم روز آخر به من گفت که از ازدواج ما راضی نبوده و شوهر من ازش اجازه نگرفته.واقعا اگه اینجوری بوده من چه گناهی کردم .لطفا راهنماییم کنید.