سلام خانوم رستگار. ممنون از این که به سوالات ما پاسخ میدید. من یه مشکلی دارم که خیلی اذیتم میکنه. اینه که نسبت به ارتباط همسرم با خانوادش خیلی حساس شدم و حتی گاهی احساس میکنم این حسه حسودیه که تو منه. مثلا اگه خواهر همسرم که ازش کوچیکتره باهاش شوخی کنه یا همسرم ببرتش گردش خیلی حسودیم میشه. از این حس خیلی ناراحتم. اخه من خودم هیچوقت داداشام باهام رابطه خوبی نداشتنو وقتی داداداش بزرگ ترم ازدواج کرد جلو زنش رفتار خیلی بدی با من داشت در صورتی که من همیشه احترامشون رو نگه میداشتم. اما بردارم به شدت یه من بی اهمیت بود. من چندبتر باهاش صحبت کردم که باهام اینطوری.رقتار نکنه اما فایده نداشت و تنها کارم شده بود گریه. گاهی انقدر ازشون ناراحت میشدم گه دوست نداشتم ببینمشون. یه جورایی من اصلا داداش نداشتم. پدر و مادرمم خیلی برادرمو دوست داشتن و در مقابل رفتارای بدش همش میگفتن بزرگتره اشکال نداره. الان که میبینم همسرم انقد به خواهرش اهمیت میده و هربار که میبینم چقد خوب باهاش رفتار میکنه و میبوستش همش زندگی خودم میاد جلو چشمم و همش باخودم میگم چرا داداش من بامن اینجوری نبود. الان اگر همسرم یه کم باخواهرش بد صحبت کنه پدر و مادرش شدیدا دعواش میکنن. خیلی دلم میگیره که هیچکس هیچوقت از من حمایت نمیکرد و مهر برادر خواهری تو خونوادمون نبود. چیکارکنم از این حس راحت شم؟ واقعا زندگی قدیمم داره داغونم میکنه.