سلام و خسته نباشید...
من دختری هستم ک الان چهار ساله با پسری نامزد کردم..و صیغه ایم..صیغه موقت..
اوایل من ب اصراز خانواده و دوستان تن ب این نامزدی دادم.الان چهار سالهرک از نامزدی ما میگذره.نامزدم اوایل یعنی یک سال اولرنامزدی ب خصوص تو پنچدماهه اول خ دوست داشت ک باهام معاشقه داشته باشه..و مدام باهام اوایل منظورم تو سه ماه اول سر این موضو ع بحث میکرد..و من راضی نمیشدم..البته چن ب نظرم صیغه مون ایراد داش دوس نداشتم رابطه داشته باشیمو گناه مرتکب شم..هرچند ک چندان از دنیای جنسی و رابطع هم اطلاعی نداشتم..ال《ول اینو بگم ک تو این چهار سال نامزدی من دانشجو بودمو زیادم پیش نامزدم نبودم..فاصله زیاد بود)
همون یه هفته اول نامزدیم نامزدم باهام معاشقه کرد و اونم معاشقه ای ک من نه امادگیشو داشتم و نه تا حالا چیزی از دنیای جنسی خبر داشتم و واس همین اصن چیزی بلد نبودم و خاطره بدی ایجاد شد طوری ک هفتع بعدش نامزدم گف علاقش از صد رسیده ب شصت درصد...اینو بگم ک نامزدم روز اول چن من اندام خ خوشگلی داشتم و خ هم ناز بودم ازمن خوشش اومده بود...میخام اینو بگم ک ی جورایی بخاطر هوسش منو انتخاب کرده بود.و خلاصه بعد ازون تجربه تلخ بهم گف باید بیای و باهم رابطه داشته باشبم ک خاطره اون معاشقه رو فراموش کنم..منم با اصرارش قبول کردمو رفتم و گفتم این اخرین باره چن من نمیخام همچین جیزی باشه تا وخت عروسیمون..تو همون ی ساعت دو بار باهام رابطه برقرار کرد و ب نظر میومد خوسس اومده..و چن بار دیگم بعد اون ازم خواس ک من قبول نکردم.و فقط گفتم تا لب گرفت هستم..میخام بگم ک کلا تو این جهار سال کلا پنج بار لب گرفتنو معاشقه داشتیم..نامزدم چن بار ازم خاس و منم نذاشتم و بعد اونم دیگ هیشوخت ازم چیزی نخاس...و برا منم همه چی طبیعی پیش میرف تا وختی ک متوجه شدم ک رابطه م با نامزدم خ رسمیه و باید نزدیک شبم...بعد ازش پرسیدم ک چرا بعدیک سال اول چرا ازم نمبخاد رابطه داسته باشبم گف ترسیدم گ ازم زده شی..این سوالارو پارسال ازش پرسیدمو ی جورایی هم بهش فهموندم ک دوس دارم باهام رابطع داشته باشبمو املا یازم رقتارش فرق نکرد...ما تو این دوسال اخیر حتی ی بوسه ساده هم نداشتیم...چن بار از نامزدم پرسیدم گف زندگی من با تو بعد ازدواج شروع میشع...و من بازم متوجه نمیشدم تا این که پارسال تابستون ب همین سایت شما سوال کردمو گفتین خودت شروع کن ک منم وختایی ک تنها میشدیم برا شروع گردنشو نوازش میکردم تا اینکع ی روز از بین حرفاش فهمیدم بدش میاد چن ی زوز ک ازش دلخور بودمو محلش ندادم بهم گف امروز کنارت خ بهم خوش گذس...گفتم چرا؟؟گف چن انگولم نکردی اون موقه بود ک فهمیدم ی مسکلی هس...و حس های جنسی بهم نداره..و خلاصه رابطه م روز ب روز سردتر میشد و کمتر میومد پیشم...تا اینکع قبل عید گفتم میخام ب هم بزنم و مجبور شد ک باهام بیاد پیش مشاور...ب خانوم مشاوز ک گفتم گق نامزدیتو ب هم بزن...نامزدم گف ی ماه بهم فرصا بده تا خوب شم و من خوب میشمو کمتر درباارش حرف بزن تا درموردس تلقین نکتم و حل شه..الان دو ماهه گذشته ونامزدم حتی بوس سادمم نمیکنه هروختم میپرسم میگ فرصت بده..البتع ما فقط ی بار رفتیم پیش مشتور و چن وخت کم بود خ از حرفا و جزییات رابطه رو نگفتم ...ولی اون تشخیص داد ک ب هم بزنم..من نامزدمو دوس دارم چبکااااار کنم؟؟؟نمیخااااام ب هم بزنم؟؟میگن ازدواج نکن باهاش..ما الان تاریخ عروسیمون مهرماهه چیکتر کنم؟؟من دویتش دارم؟؟علتش چیه ک نمیتونه حتی ببوسدم؟؟امکان داره قبلن با کسی رابطه داشته باشه؟؟و خاطراتش نذارن بیاد سمت من؟؟مشکلش قابل حله؟؟خانوم مشاوره گفته بود ک احتمال میده فقط نسبت ب من نیل نداره..نامزدم ی ادم پاکیه .البته ظاهرا ک اینجوره چن همش سرش پایینع و ب زن جماعت نگاه نمیکنع..تو رو خدا کمکم کنین؟،علتش چیه؟؟من از وختی ک خانوم مشاور بهمدگفتن ب هم بزن تپش قلی و اضطراب دازم..از طرفی دوستش دهرم و از طرفیم خانوادم چن ی خانواده سنتین نمیذارن ک ب هم بزنم؟؟چیکار کنم؟؟نامزدم الان قبول کرده ک پیش ی سکس تراپ بریم اما هی این دست و اون دست میکنه..ب نظرتون امکان داره حسش برگرده بهم؟؟اگ یه سکس تراپ خوب با قیمت مناسب میشناسین معرفی کنین تو رو خدا...تا بریم پیشش ..خواهش میکنم راهنماییم کنین..یعنی خدا کمکمون میکنع ک حل شه؟؟نامزدم تا میگم ب هم میزنم گریه میکنه. من چیکار کنم؟؟از طرفیم دختی ک میبینمش و دوس دارم ببوسمش و نمیتونم و سرخورده میشم خ آذیت میشم..لطفا راهنماییم کنییین..اگ سکس تراپ خوب تو شیراز میشناسین معرفی کنین لطفااا