سلام و خسته نباشید.من 5سال ازدواج کردم و همسرم میگه من اختیار و مردانگی تو زندگی ندارم. من از اینکه این حس رو داره خیلی ناراحتم. سعی کردم همیشه نظرش اولی بر نظر من باشه و فقط در مورد محل زندگی ما جایی زندگی میکردیم که از لحاظ فرهنگی پایین و از لحاظ ساختمان بسیار نامناسب بود و تنها مزیتی که داشت نزدیک خانه پدرشوهرم بود و بسیار دور به خانه پدر خودم.
من به ایشونفگفتم اینجا روبفروشیم وبریم جای بهتر قبول نمیکردند
تا یکسال این مسئله ادامه پیدا کرد تا بالاخره گفتن میریم نزدیک محل کارم اجاره میکنیم و اینجا رو اجاره میدهیم و من هم پذیرفتم البته بیشتر اصرار داشتن بریم با پدرومادر مادرشون زندگی کنیم که من قبول نکردم. الان هم نزدیک محل کار شون اجاره کردیم و من راضی هستم ولی ایشون در این 8ماه هر وقت بحثی بینموون پیش میاد این موضوع روپیش میکشه که تو تصمیمات بزرگ من دخالتی ندارم و حرفم رو نمیخوانی.من ازاین موضوع به شدت ناراحتم.
خواهش میکنم به من بگید چه کنم و چه برخوردی باهاشون داشته باشم