همسرم به راحتی زیر قولهاییکه داده میزنه و دست پیش را میگیره و بهانه های الکی برای توجیه کارش میاره.من هرکاری برای بدست آوردن دلش و جلب توجه و محبت نسبت به خودم کردم اما انگار دلش از سنگه و نرم نمیشه.همه زحمتها و محبت های من و خانوادمو به پای وظیفمون میزاره.هرکاری میکنه منت میزاره و در هر زمینه ای مقابله به مثل میکنه.دیگه از دستش خسته شدم،احساس میکنم افسرده شدم و هیچ چیز شادم نمیکنه.احساس میکنم حروم شدم و زیادی خودمو وقفش کردم.تورو خدا کمکم کنید.چکار کنم ازین حس ها رها بشم و ی کم خودم و زحمات و محبتهام به چشم شوهرم بیاد؟