وقتی ایشون تصادف کردن و رفتن کما خانوم ایشون به پاشون وایستاد با این حال که همه میگفتن از این شوهر برای تو در نمیاد ولی وایستاد به پاش بخاطر بچه هاش و الان که حال ایشون بعد از هشت سال خوب شده خیلی عصبی هستند
با این حال که چند سال این خانوم کار میکرند وخرج خونه رو میدادن الان نزدیک به دوساله خود این اقا میره سر کار و خیلی خسیس شده و جالب اینجاست که دوس داره همه بهش توجه کنن مثل یک بچه س باهیچکس راه نمیره دیگه همه از دستش کلافه شدن
وجالب اینجاست که برادرخانوم ایشون به مدت یک ماهه که باهم زندگی میکنن و بااین حال که کرایه ی خونه رو میدن بازم این اقا همش دنبال بهانس و به برادر خانومش بی محلی میکنه وانتظار داره خرج خونه رو هم بده در صورتی که ایشون سر اشپز هستن و بیشتر اوقات سرکار هستند فقط شبا میان خونه
البته ایشون فک میکنه از همه بیشتر میدونه